جاده زندگی و گاو زبون نفهم!!!!!!!!!!!

توی اتوبان دارم با آخرین سرعت میرم.عقربه کیلومتر شمار از روی 200 تکون نمیخوره .زمان داره به سرعت میگذره.چیزی به تموم شدن وقت نمونده!چیزی نمونده تا به تمام هدف های دیرینم برسم !انگار همه چیز داره عالی پیش میره !امااااااااا..................اما این چیه دیگه ؟!بله.. یه گاوه که داره به طرف جاده میاد!وای نه!باید بزنم رو ترمز. آره چاره ای نیست باید ترمز کرد و منتظر عبور آقا گاوه شد!!!!!!!..................بووووووووووووووووووووق بوووق بووووووووووووووووق ...برو کنار مگه نمیشنوی ؟! مگه گاوی؟!!!!!!!!برو کنار دیگه.....نخیر ..نمیفهمه!ای بابا خوب این بنده خدا گاوه دیگه!توام چه توقعایی از این بیچاره داری!!!!!!!!!!زمان تموم شد و کاری به جز ایستادن و نگاه کردن از دستم بر نیامد!!!!!!!!!!!!!!!!حالا مقصر منم یا آقا ی گاو زبون نفهم نمیدونم!!!!!!!!!!!!!
نظرات 32 + ارسال نظر
سجاد پنج‌شنبه 30 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 04:50 ب.ظ http://www.jujezardeh.blogfa.com/

ممکنه این گاو باعث بشه که شما یه منظره خوب رو اونجا ببینید و این فقط به خاطر کم کردن سرعتتونه

فریناز جمعه 1 دی‌ماه سال 1385 ساعت 10:17 ق.ظ http://acoldemotion.blogsky.com/

گاهی باید صبر کنی. تو از هیچی و هیچ کجا جا نموندی. زمان تو تموم نشده. اون گاو بیچاره هم جاده زندگیش اینوری بوده و اینکه سرعتش از تو کمتره. هیچ کس مقصر نیست!! جاده های شما با هم برخورد داشته. همین.
دوست دارم. عزیزم.

این وبلاگ اسمی ندارد جمعه 1 دی‌ماه سال 1385 ساعت 10:46 ق.ظ http://47m.persianblog.com

از شانس بد این آقایون
این گاو هم که آقاست
اگه با این سرعت گاو هم جلوت نمی اومد وقتی به هدف هات می رسیدی نمی تونستی وایسی، مجبور میشدی باز هم عقب برگردی

خزان نوشت جمعه 1 دی‌ماه سال 1385 ساعت 04:28 ب.ظ http://chayesabz.blogsky.com/

اومدم بگم چرا پیاده نشدی که پیاده بری که دیدم یه نفر یه نظر جالب داده! من هم با سجاد موافقم.
من می میرم برای مثبت اندیشی!! (:

همفری بوگارت شنبه 2 دی‌ماه سال 1385 ساعت 12:52 ق.ظ

حالا از کجا فهمدی گاوه اقا بود خانم نبود.
شوخی کردم
ولی جاده پهن تر از اونی که یه گاو بتونه ببندش


eblis شنبه 2 دی‌ماه سال 1385 ساعت 08:55 ق.ظ http://sezef.blogfa.com

سلام......
من زیاد چیزی نمیدونم.......
تقریبا IQ در حد یه ینجه هستش......
برای همین همیشه زندگی من رو میخوره......
تازه بعضی وقته نوشخوار میکنه......
دیگه زیاد برام مهم نیست که زندگی با من چه جوری رفتار میکنه یا سد راه من میشه......
چون اصلا عجله برای سرعت رفتن ندارم....
و هر وقت اقا گاوه ترمز کرد من هم میزنم رو ترمز و کنار گاوه زندگی میکنم.....
چاره ندارم.....

پرنیا خانم شنبه 2 دی‌ماه سال 1385 ساعت 02:11 ب.ظ http://meysam-r.persianblog.com

کشتیش قاتل؟

پانا شنبه 2 دی‌ماه سال 1385 ساعت 02:40 ب.ظ http://pana98.blogfa.com

غصه نخور اگه می فهمید که بهش نمی گفتن گاو

گل پر شنبه 2 دی‌ماه سال 1385 ساعت 03:23 ب.ظ http://livealive.blogfa.com

چه موقعیت اعصاب خورد کنی

someone شنبه 2 دی‌ماه سال 1385 ساعت 05:39 ب.ظ http://yaveh-gooyan.blogsky.com

سلام .
خوب نیست تند بری . بهتر بود یواش از کنارش رد می شدی . سخت هست اما می شه ... موفق باشی . ممنون سر زدی . به روز هستم

پارانویا یکشنبه 3 دی‌ماه سال 1385 ساعت 12:54 ق.ظ http://www.livealive.blogfa

شاید همون گاو و جایی که متوقفت کرد چیزی بود که بارها ارزش من تر از هدف تو بود. همیشه هر جا که هستی ادمها موجودات و اطراف رو خوب نگاه کن تا بعد غصه سهلنگاری یه خودتو نخوری..

ورونیکا یکشنبه 3 دی‌ماه سال 1385 ساعت 01:12 ق.ظ http://veronika.blogsky.com

نه عزیزم مقصر منم:))

رحمت یکشنبه 3 دی‌ماه سال 1385 ساعت 11:11 ق.ظ http://www.lulian.blogfa.com/

....جلوتر چند تا ماشین تصادف کردن....می گن کسی زنده نمونده !

ستایش یکشنبه 3 دی‌ماه سال 1385 ساعت 07:37 ب.ظ http://farofu.blogfa.com

پست سیاسی میذاری؟هان هان؟.... خب ما که می دونیم گاوه یه انسان گاو نماست. می دونی تقصیر خودمونه... بس که دل رحمیم!! باید با همون سرعت می زدی له ش می کردی! مقصر معلوم شد! غر موقوف!

سیاوشی یکشنبه 3 دی‌ماه سال 1385 ساعت 07:58 ب.ظ http://arezoo62.mihanblog.com

سلام....
به نظر من همین استپها هستن که زندگی رو به کاممون تلخ میکنن... و در لحظه ای که می خواهیم به همه چیز برسیم با یه حادثه مثل این توصیف که شما کردی همه چیز بهم می ریزه و عمرمون همین جوری هدر میره........ البته من این جوری فهمیدم....... شاد باشی و پایدار........

خسته یکشنبه 3 دی‌ماه سال 1385 ساعت 11:16 ب.ظ

سر زده آمدی میخواهستی ندیده بیای گاو جانش را بر راهت گذاشت تا ببیند ترا.

داکسی یکشنبه 3 دی‌ماه سال 1385 ساعت 11:34 ب.ظ http://doxy.blogsky.com

صلام.!

بنظرم بعضی اوقات از این گاو ها ! لازمه که تو زندگی باشه!

چون باعث میشه زیاد تند نریم و همچیز رو فراموش

نکنیم!... شاید هم تقدیر به این گونه بوه...!!

راستی دلیلی نداره که از شما نارحت شده باشم؟!

شما دلیلی میبینید؟!!
راستی...


بابای

امین یکشنبه 3 دی‌ماه سال 1385 ساعت 11:43 ب.ظ http://amin-k.persianblog.com

تقصیر کسی نیست...روزگار دیگه...

نیما دوشنبه 4 دی‌ماه سال 1385 ساعت 12:30 ق.ظ http://www.feger.blogfa.com

فک کنم مقصر تو بودی دی :

پیام دوشنبه 4 دی‌ماه سال 1385 ساعت 08:50 ق.ظ http://payamsn.persianblog.com/

سلام.میدونی گاهی وقتها صبر کردن هم لازم هست .یک زمانی من فکر می کردم باید زد گاو رو کشت و به هدف ادامه داد ولی نمی دونستم گاو چون قدش بلند هست رو ماشین بر می کرده و خود ادم رو هم می کشه /پس شاید بعضی وقتها باید ایستاد . بعضی چیزها زمان می خواد

راز گل سرخ دوشنبه 4 دی‌ماه سال 1385 ساعت 09:06 ق.ظ http://afza.persianblog.com

چقدر خوبه همه از خود بگویند
همه برداشت فکر خود بگویند
نه از اطرافیان دشمن گزینند
نه به دوستان خود دشنام گویند

محمد دوشنبه 4 دی‌ماه سال 1385 ساعت 11:59 ق.ظ http://www.mohammad-h.blogfa.com

سلام
ممنون که بهم سر زدی و در ضمن فکر نمیکنم تقصیر تو باشه !
تقصیر سرنوشته که اون گاوه رو سر راهت قرار داده
فعلا

نیما دوشنبه 4 دی‌ماه سال 1385 ساعت 09:53 ب.ظ http://www.feger.blogfa.com

فک کنم تقصیر تو بوده دی:

[ بدون نام ] سه‌شنبه 5 دی‌ماه سال 1385 ساعت 12:03 ق.ظ http://oham_13.persianblog.com

از کجا فهمیدی گاوه مرد بود؟!!!!
بهر حال ارزوی خوبیه می تونی به براورده شدنش امیدوار باشی... ارزوی ۲۰۰ تا!!!!

خر در چمن سه‌شنبه 5 دی‌ماه سال 1385 ساعت 12:49 ق.ظ http://knowme.persianblog.com

لزومی نداره آدم همیشه دمبال مقصر بگره

بنفشه سه‌شنبه 5 دی‌ماه سال 1385 ساعت 06:25 ب.ظ http://pana98.blogfa.com

آخه اون دوتا خاله های منن. شغم بخور وب شی

بنفشه سه‌شنبه 5 دی‌ماه سال 1385 ساعت 09:00 ب.ظ http://pana98.blogfa.com

خاله هامن عزیزم. خواهرزادت چطوره ؟

سکوت دیوار سه‌شنبه 5 دی‌ماه سال 1385 ساعت 09:55 ب.ظ http://www.wall.blogsky.com

سلام
خوبی نگین خانم...منم هستم ..می دونی اینقدر سرم شلوغه که دارم بین زمان گم می شم..
می دونی با سرعت ۲۰۰ تا ...(حواست باشه پلیس اتوبان شما را نگیره و بعد از تلوزیون نشونت بدن..)شوخی کردم..
می دونی آدمها که تو کاراشون تند و با عجله می رن همیشه یه مانع جلوی پاشون سبز می شه و اونا را از رسیدن به هدف نگه می داره..می دونی اگر آرام تر می رفتی شاید اون آقا گاوه از اتوبان رد می شد و شاید تو اصلا اونو نمی دیدی به نظره من یه سرعت متعادل در همه کارها (با سرعت ۱۰۰)نه زیاد تند نا زیاد آرام که هدفت را گم کنی...
شاد و سربلند باشید...


sara سه‌شنبه 5 دی‌ماه سال 1385 ساعت 10:32 ب.ظ http://www.adomide.com

شاید راه بهتری میخواسته بهت نشون بده.

اوهام سه‌شنبه 5 دی‌ماه سال 1385 ساعت 10:55 ب.ظ http://oham_13.persianblog.com

ایضا من اومدم ببینم بلاخره این گاو شما جنسیتش چی چی بود!!! راستی من مجددا آپ کردم خوشحالمان می کنید !

ترانه چهارشنبه 6 دی‌ماه سال 1385 ساعت 09:08 ق.ظ http://taranehjoon.blogfa.com

خب بیچاره گاو دیگه...چه کار کنه!!!
اما گمونم این گاو داستان شما کمی هم خر بوده!

ستایش چهارشنبه 6 دی‌ماه سال 1385 ساعت 12:08 ب.ظ

خب دیگه زیاد خون خودت رو کثیف نکن... بیا آپدیت کن

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد