به دنیا بگویید بیاستد..

دنیا وایسااااا ... میخوام پیاده شم! بابا سرم گیج رفت نگه دار!

پ.ن:نخیر فایده نداره!... نمیدونم چرا یه حسی بهم میگه: تو لقمه گرگه تیز دندونی نه برهه!پس بره جون زودتر برو بزار این گرگه بیاد هر کار میخاد بکنه بلکه منم برام درس عبرت بشه!

پ.ن:حقته!حقه اعتراض هم نداری پس ساکت...

به کجا چنین شتابان؟!!!

بیدارم. بیداره بیدار همه چیز رو میبینم، میفهمم.. خدایا رویایی ندارم، کلبه آرزوهایم محو شده همه جا تاریک است، همه چیز کثیف.. بوی تعفن همه جارو پر کرده. پروردگارا! چرا همه آدما غریبه شدن؟!به دنبال یه آشنا میگردم ....دریغ! نمیدونم کسی مرا گم کرده یا من خودم را؟!

زمانی که ارزشها بی ارزش بشن اون روز....( حتما امروزه ) 

دیگه رمق ندارم تا کی توی این منجلاب دست و پا بزنم و با امیدهای واهی خودم رو گول بزنم؟!

نه دیگر در سرم شیطنت و شور جوانیست نه آرام و قرار برای ماندن در این مامن ..

نه تاب ماندنم هست نه توان رفتن!

همه رفتنی هستیم..اما به کجا؟!

پ ن:خدایا نمیشه یه کم پارتی بازی کنی و منو زودتر از نوبتم ببری؟!

پ ن:این نهیلیستها هم همچین بیراه نمیگنا...

بازیگر

چند وقته شدیدا حس بازیگری گرفتتم و فکرش از سرم بیرون نمیره!یعنی از اولم یه کم بود ولی وقتی بقیه هم بهم میگن حسم تشدید میشه!

پ.ن:هیچکدومتون کارگردان مارگردان نیستید پارتیم بشید؟

پ.ن۲:من به خاطر خودتون میگم بالاخره این مملکت یه بازیگر حسابی میخواد یا نه؟!!