بیدارم. بیداره بیدار همه چیز رو میبینم، میفهمم.. خدایا رویایی ندارم، کلبه آرزوهایم محو شده همه جا تاریک است، همه چیز کثیف.. بوی تعفن همه جارو پر کرده. پروردگارا! چرا همه آدما غریبه شدن؟!به دنبال یه آشنا میگردم ....دریغ! نمیدونم کسی مرا گم کرده یا من خودم را؟!
زمانی که ارزشها بی ارزش بشن اون روز....( حتما امروزه )
دیگه رمق ندارم تا کی توی این منجلاب دست و پا بزنم و با امیدهای واهی خودم رو گول بزنم؟!
نه دیگر در سرم شیطنت و شور جوانیست نه آرام و قرار برای ماندن در این مامن ..
نه تاب ماندنم هست نه توان رفتن!
همه رفتنی هستیم..اما به کجا؟!
پ ن:خدایا نمیشه یه کم پارتی بازی کنی و منو زودتر از نوبتم ببری؟!
پ ن:این نهیلیستها هم همچین بیراه نمیگنا...
صلام.!
چرا تازگی ها همه دختر ها می خوان برن؟!...
بابا اون جا هم همچین جای زیاد بهتری نسبت به همین زمین خودمون نیست ها!...
اون خدایی که من میشناسم نمیذاره انسان هاش مفت و مجانی به آرامش برسند و جایی خوبی گیرشون بیاد...!
پس زیاد عجله نکنید...هنوز زوده...!
راستی خوش میگذره دیگه به وب درپیتم سر نمیزنید!...
با
با
ی
سلام
کار دلم به جان رسد کارد به استخوان رسد
ناله کنم بگویدم دم مزن و بیان مکن
سلام.
دعوت شده اید به تماشای رقص مهتاب .
درکت میکنم.
سلام
آرزوی مرگ کردن...شاید زود تر رفتن خوب نیست..امید زیباست..حتی اگر کم باشه...
(بزنم و با امیدهای واهی خودم رو گول بزنم؟)می دونی خیلی از ما ها با همین امید واهی زندگی می کنیم...شاید فقط سرمون گرمه...شایدم خودمون را گول می زنیم...
نوشته ات خیلی زیبا و با مفهوم بود...
میفهمم چی میگی. چون خیلی وقته این احساس رو دارم!
اما در مورد تو نمیتونم تحملش کنم.
بدون که یه همسفر داری. هر جا که بری منم میام. اینو هزار بار گفتم! پس منو فراموش نکن.
دوست دارم
من اول.....
نگین جان ....
یه حس مشترک که...
....
تو هم بیا
به قول حسین پناهی : ما ماهی های ازون برون
محکوم به ماهی تابه واقعیتیم
ولی من دیگه می گم اگه خدایی هم باشه مطمئنم پارتی من نمی شه . البته شما رو نمی دونم
مرگ.....................
بالاخره تجربه می شه
فعلا تجربه های زندگی رو بچسب
************************
این بحران نوجوانی که می گن همینه ها
عاشق هدایت شدن و در زندگی زخمهاییی است و خدایا من چه قد تنهام و هیشکی من رو نمی فهمه و اینا
البته منم الان همون حس ها رو دارم ولی دیگه عاشق هدایت نیستم
خوش باشی
سلام ..... مرسی که به وبلاگم سر زدی ..... حقیقتش من هم با اینکه دیگه نو جوون نیستم و دیگه دارم یه کهنه جوون میشم .... اما بعضی وقتا شدید هوس میککنم بمیرم .... البته زیاد خوب نیست .... در کل باز به این نتیجه میرسم که اگه قرار باشه زرتی بمیریم ... پس دیگه کسی نمیمونه که به دنبال اون دلیل اصلی همه این حیات و زندگی و مابقی مسائل بگرده ..... شاید خود من یابنده این کلید گمشده باشم ... پس احتمالا باید شانسمو خودم از خودم نگیرم ..... البته به خاطر مادر وبرادرم هم باید خودمو زنده نگه دارم .... خلاصه تو هم اگه میتونی .. دلیلی هرچند ساده برای زندگی پیدا کن ... ایشالا اتفاقای خوبی بیفته . جدی من نمیدونم چند سالته ؟ تو ی ایران هستی ؟؟؟
حالا فکر کردی اون طرف خبریه؟ نه!
نگین مراقب خودت باش.....
البته تردید ندارم زودی خوب میشی
انکه به فکر فردا نیست به غم فردا گرفتار خواهد شد
لینکم کن
تو زندهای
و داری ارزوی مرگ میکنی
عجب روزگاریه من فکر کردم مردی خبری نیست ازت
بهتره ادم این جور مواقع ارزو نکنه! (:
میدونی یه حقیقت هست :
Life has to go on , with or without me , with or without you , with or without god
اینو کاریش نمیشه کرد . از اون چیزاییه که بهش مجبوریم
ولی من مطمئنم که برای موندن همیشه انگیزه هست ، همیشه
پیدا کردنش سخته ولی هست
این که دیگه نمیتونم و تحملش سخته همیشه آسونترین کاره
salamm.........
سلام وبلاگ با حالی داری
از زندگی هر انچه لیاقتش را د اریم به ما میرسد نه انچه که ارزویش را داریم
تبادل لینک میکنی لینک کن بگو منم لینک میکنم
منتظرم
22 بهمن مبارک باد[گل]
راستشو بگو ببینم...مشروط شدی این جوری زدی تو خط نیهیلیستا؟!
سلام وب بسیار زیبائی داری به من هم سر بزن آموزش خواستی بگو برات می ذارم موفق باشی بای
دادن یک نظر کمتر از دیدار نیست ....من آپم
www.daftare_eshgh2.mihanblog.com
حالا دیگه من یه آسمونی تنهام
id:delam_grefte_asemon
در پناه حق یا علی خدا نگهدار