خرابیم عالمی داره.....

خرابم.خراب،خرابتر از همیشه انقدر خراب که میدونم حتی ساعتها گریه هم نمیتونه یه ذره آروومم کنه.خسته ام خسته تر از همیشه دیگه بریدم، دیگه کم آوردم. نمی دونم چم شده! نمیدونم چه چیزی یا چه جایی ارومم میکنه! نمیدونم تنهایی آروومم میکنه یا همهمه؟! انگار هیچکدوم...... شاید وجود کسی که دوسش دارم آروومم کنه، یا احتیاج دارم به آغوشی که بتونه پناهم بده تا توش چمباتمه بزنم وتا جایی که رمق دارم گریه کنم آره اونموقع حتما آروم میشم ولی امان از تنهایی .......باید برم. آره باید برم یه جای دور، یه جایی که اروم بشم نمیدونم کجا ولی بااااید برم!.......

حرفای من و من!!

این روزا خیلی ازم سوال میپرسی،دیگه داری دیوونم میکنی!چی کار کنم؟ اونو یا اینو؟برم یا نرم؟ تو بگو چی کار کنم؟(هر چی تو بگی). اگه این کارو بکنم یعنی پستم؟یا اگه نکنم دیگه عذاب وجدان ندارم؟؟ اگه تو بگی بی خیال شو می شم اگه نه........!!!! به نظرت هنوز دوسش دارم؟ یا اصلا از اولم دوسش نداشتم؟و....دیگه خسته شدم آخه به من چه؟؟؟؟؟ولم کن.بذار یکم مال خودم باشم می خوام تنها باشم. تنهای تنهااااااااا!!!!!!!!!!!!!

ببار بارون!ببار!!

ببار ببار! انقدر تند که همه وجودم خیس کنی و اشکهای روی گونه هام با قطره های تو هم مسیر بشن و کسی نبینتشون.!!!! ببار.ببار، با صدایی بلند و وهم انگیز ببار. انقدر بلند که صدای فریادو فغان من تو صدای تو گم بشه و کسی نشنوه.!!!!!!!! ببار. ببار، اونقدر ببار تا سیلاب بشی و منو باخودت ببری به مقصد نهاییت،اقیانوس و همونجا ولم کنی تا تا غرق بشم!!!!!!!!!! ببار بارون ببار!

نمیدونم باید خوشحال باشم یا ناراحت!

وااااااااااای چقدر ناراحتم که تا حالا اینجارو بیدا نکرده بودم و از وجود وبلاگ بی اطلاع بودم. چقدر احساس عقب بودن میکنم که تازه چند ماهی بیشتر نیست که با این محیط اشنا شدم. چقدر جالبه که همه به افکار و احساس های ادم نظر بدن. نمی دونم چرا انقدر سرم الکی گرم کرده بودم که حتی وقت اینکارم نداشتم. همه چیز رو که نمیشه از تو کتابا یا رفتن توی جامعه بیدا کرد، خیلی چیزارو میشه تو نوشته های دیگران یا تو نظر دوستان بیدا کرد.چقدر خوشحالم که از امشب می نویسم. میخوام بنویسم چون تازه فهمیدم که هیچ چیز مثل نوشتن نمی تونه منو ارضاء کنه. وقتی می نویسم سبک میشم، انگار تمام حسام رو از اعماق دلم به سطح کاغذ منتقل میکنم. اینجوری بهتر میفهمم که احساس واقعیم چیه. اینجوری دیگه به حسام یا به افکارم شک ندارم.

به زودی شروع می کنم شاید از همین فردااااااااا.........