-
گمگشته..
دوشنبه 29 مردادماه سال 1386 14:51
نمیتونم ببینم.. همه جا تاریکه! تاریکه تاریک.. هرچی میچرخم و دستام رو به اطراف دراز میکنم نمیتونم لمسش کنم ولی اینجاس میدونم همینجاس خیلی نزدیک... وجودش رو احساس میکنم گرماش تنم رو میسوزونه...انگار از من فرار میکنه میخواد منو تشنه کنه.. بازم تشنه تر.. داره دیوونم میکنه خدایا سرم گیج میره دنیا دور سرم میچرخه! من دیگه...
-
هم اکنون نیازمند یاریه سبزتان هسنیم!!!!!
چهارشنبه 13 تیرماه سال 1386 21:35
ماه ها با هفته ها یکی شدن و هفته ها باروزهاو روزها با دقایق و دقیقه ها با لحظه ها.........!!!!!!!!! آیا زمان محو شده و دیگر وجود ندارد یا من آنرا گم کرده ام؟!!!!!!!!!!! ..................؟ ........................؟ ............................؟ ................................؟ پ.ن1:هفته دیگه آزمونمه خیلییییی خیلی...
-
نترس از سردیه دستام
جمعه 28 اردیبهشتماه سال 1386 20:20
نترس از من .. نترس از سردیه دستام منم محتاج یک آغاز .. به فکر لحظه پرواز ................................................................................... هر چی میخواست درو ببنده یکی دستش رو لای در گذاشته بود وبا تمامه قدرت نمیذاشت درو ببنده... وقتی هم که در بسته شد درو شکوند و به زور وارد زندگیش شد بعد فقط یه سرک...
-
زن نامرئی
سهشنبه 11 اردیبهشتماه سال 1386 22:19
احساس میکنم دارم نامرئی میشم!! خودم رو که نگاه میکنم فقط دوتا پا میبینم که راهه هر روز رو میره میاد !کاش پاهامم زودتر نامرئی بشه. خوبه که یه وقتایی یه کسایی میبیننم و وجود داشتنم رو بهم یادآوری میکنن! بابا کم آوردم خسته شدم به کی بگم؟ با چه زبونی بگم؟!
-
تقدیم به تو....
چهارشنبه 29 فروردینماه سال 1386 19:17
هوس توی چشمای جذاب و پر طلبت موج میزنه! ایهمه دروغ گفتی به روی خودم نیاوردم کاش حداقل چشمات بهم دروغ نمیگفت! اینو بدون عزیزم:اگه الزایمرم بگیرم چشمای تو همیشه جلوی چشمام میمونه! پ.ن:دوتا دست قوی میخوام که دستام رو بگیره و منو بچرخونه بعد هی تندش کنه...تندتر و تندتر...... (اگه من از حال رفتم تو توجه نکن فقط بچرخون...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 1 فروردینماه سال 1386 01:08
سال نو مبارک امیدوارم امسال واسه همه سال خوب و پر باری باشه..
-
وام میخوام(قرض الحسنه)
شنبه 26 اسفندماه سال 1385 20:07
تف به امروز تف به این روزای نکبت تف به من تف به اون تف به آدما تف به این زندگی... پ.ن:شدیدا تف کم آوردم اگه کسی میتونه بهم قرض بده قول میدم جبران کنم پ.ن:خیلی سخته که آدم ببینه داره ذره ذره آب میشه ولی کاری حتی از دسته خودشم بر نیاد! یکی به من بگه چه جوری میتونم حتی برای یه لحظه بیخیال بشم! اینجوری پیش برم دیوونه میشم...
-
بودن..
شنبه 19 اسفندماه سال 1385 23:10
دیدم ............... کاش کور بودم! شنیدم ............ کاش کر بودم! رفتم .................. کاش افلیج بودم! می فهمم .............. کاش نفهم بودم!!!!!! فکر میکنم ............. کاش مغزم از کار میافتاد!!!!!!! هستم کاش نبودم.............
-
سکاندار..
دوشنبه 14 اسفندماه سال 1385 22:13
دلم می خواست سکانداره زمین بودم. اونوقت میشستم پشته فرمون و خودمو محکم میبستم....! بعد انقدر تند زمین رو میچرخوندم که همه پرت بشن بیرون.....همه...همه..فقط خودم بمونم و خودم.. تنهای تنها.. پ.ن:محکم بچسب کفه زمین که لا اقل تو یکی نیافتی!!!!!!!!حداقل میتونی تلاشت رو بکنی!
-
روزه تاریخ.........!!
شنبه 5 اسفندماه سال 1385 00:46
امرووووووووووووووز امرووووووووووووووووووووز امروووووووووووووووووووووووووووز ولش کن بابا بگذریم.. ولی نه میخوام بگم امرووووووووووووووووووز اصلا چرا دارم به شما میگم؟!!!!!!!!! ولی نه... نمیتونم نگم امرووووووووووووووووووووز هیچی بابا امروزم یه روزیه مثله بقیه روزا.... پ.ن:راستش هیچیه هیچیم که نه امروز تولدمه! پ.ن:احساسه...
-
به دنیا بگویید بیاستد..
دوشنبه 23 بهمنماه سال 1385 19:40
دنیا وایسااااا ... میخوام پیاده شم! بابا سرم گیج رفت نگه دار! پ.ن:نخیر فایده نداره!... نمیدونم چرا یه حسی بهم میگه: تو لقمه گرگه تیز دندونی نه برهه !پس بره جون زودتر برو بزار این گرگه بیاد هر کار میخاد بکنه بلکه منم برام درس عبرت بشه! پ.ن:حقته!حقه اعتراض هم نداری پس ساکت...
-
به کجا چنین شتابان؟!!!
دوشنبه 16 بهمنماه سال 1385 19:52
بیدارم. بیداره بیدار همه چیز رو میبینم، میفهمم.. خدایا رویایی ندارم، کلبه آرزوهایم محو شده همه جا تاریک است، همه چیز کثیف.. بوی تعفن همه جارو پر کرده. پروردگارا! چرا همه آدما غریبه شدن؟!به دنبال یه آشنا میگردم ....دریغ! نمیدونم کسی مرا گم کرده یا من خودم را؟! زمانی که ارزشها بی ارزش بشن اون روز....( حتما امروزه ) دیگه...
-
بازیگر
شنبه 7 بهمنماه سال 1385 19:06
چند وقته شدیدا حس بازیگری گرفتتم و فکرش از سرم بیرون نمیره!یعنی از اولم یه کم بود ولی وقتی بقیه هم بهم میگن حسم تشدید میشه! پ.ن: هیچکدومتون کارگردان مارگردان نیستید پارتیم بشید؟ پ.ن۲:من به خاطر خودتون میگم بالاخره این مملکت یه بازیگر حسابی میخواد یا نه؟!!
-
بها...
جمعه 29 دیماه سال 1385 22:40
فکر میکنی بهای دوست داشتن واقعی چقدره؟!اینقدر ارزش داره که خودت رو ویک عمر زندگیت رو فداش کنی چون دوستت داره؟! -یا بذاری زندگیه کسی که دوستت داره تباه بشه و همیشه فقط با یاد تو و حسرت با تو بودن زندگی کنه؟! -بها...!!!!!!!!!!!!!!! آه ....هنوز بهای خیلی چیزارو نمی تونم تشخیص بدم یعنی واقعا کی قیمت اولیه رو رو این اجناس...
-
از من بعییییییییییییییده!
دوشنبه 25 دیماه سال 1385 21:49
شکم درد دارم...!!!چقدر دلم باد کرده! واااای یه عالمه احساس تو دلم قلمبه شده !!!!!!!!نه بابا انگار این تووها خیلی خبرا بوده ولی مثل یه آتشفشان سالها خاموش بوده! وای می ترسم... میترسم آتشفشانه فوران کنه! خدا رحم کنه!! ترجیح میدم مثل قبلنا خاموش بمونه. اگرم هضم بشه و از بین بره که چه بهتر.. حیفه این همه احساس نیست که...
-
مسککن...
سهشنبه 19 دیماه سال 1385 16:56
چند روزیه که از بس مورفین زدم همش خوابم..فقط خواب...خواب غفلت! باید فکر یه درمان اساسی باشم..!!!!! باید قبل از اینکه دردم مضمن بشه یه طبیب پیدا کنم..تا کی دردم رو با مسککن ساکت کنم؟!!!!!!! به یه طبیب فوق تخصص درد بی درمون احتیاج دارم لطفا اگه سراغ داریدآدرس مطبش رو بهم بدید..این مسککنه هم دیگه کفاف نمیده انگار باید...
-
تنفر....انفجار...تف.تففففففففف..................................
چهارشنبه 13 دیماه سال 1385 00:23
تا حالا شده بخوای تمام نفرت و عصبانیتت از کسی رو روش خالی کنی ولی انقدر در برابرش نا توان باشی که جز تف انداختن کاری از دستت بر نیاد؟!!!!!!!!!!!!!!! از اون بدتر! شده بخوای روی کسی تف بندازی ولی از شدت عصابانیت دهنت انقدر خشک شده باشه که حتی یه ذره هم تف نداشته باشی؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!! توجه: خواهشا عشق و عاشقی برداشت...
-
همون بازیه!!!!!!!!
پنجشنبه 7 دیماه سال 1385 00:55
معمولا تابع مد نیستم(سعی میکنم پیش بینی کنم)! و دوست ندارم کاری رو که همه گیر می شه انجام بدم ولی چون فریناز جونم گفته...چشم. -*از اول دبستان با مدیر و ناظم مشکل داشتم و باهام لج بودن و بین اونهمه دانش آموز به من بیچاره گیر میدادن.2تا از بارزترین دلایل این امر:پدرم همیشه عضو انجمن بود. نصف موهام از مقنعه بیرون بود....
-
جاده زندگی و گاو زبون نفهم!!!!!!!!!!!
پنجشنبه 30 آذرماه سال 1385 16:17
توی اتوبان دارم با آخرین سرعت میرم.عقربه کیلومتر شمار از روی 200 تکون نمیخوره .زمان داره به سرعت میگذره.چیزی به تموم شدن وقت نمونده!چیزی نمونده تا به تمام هدف های دیرینم برسم !انگار همه چیز داره عالی پیش میره !امااااااااا..................اما این چیه دیگه ؟!بله.. یه گاوه که داره به طرف جاده میاد!وای نه!باید بزنم رو...
-
به حرف گربه سیاه هم بارون میاد!!!!!!!!میدونستید؟؟؟؟
جمعه 24 آذرماه سال 1385 19:21
باورم نمیشد نفرین هر کس و نا کسی بگیره!!!!!آخه خدا جون پس انصافت کجا رفته؟!!!!!!!!!!خیلی مواظب باشید!ممکنه نفرین کسی که حتی فکر میکنی اصلا آدم نیست هم بگیره!..چیزی که حتی تو خواب هم نمیدیدم اتفاق افتاد !اونم توسط کسی که باورش برام محاله! بالاخره میگن گهی پشت به زین و گهی زین به پشت.....! ااااااااای روزگار بی وفا!!!!...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 20 آذرماه سال 1385 23:39
و اما بگم از مهمترین مزایای خاله شدن!!!!!!!!!! اولا که بالاخره عشقم رو پیدا کردم بعدم که به قول یه نفر.. بالاخره یکی رو پیدا کردم که پایه شب بیداریام باشه.. (وای که چه شبای عاشقونه ای رو با هم میگذرونیم..دو تا چشم کوچولوی خاکستری که چندین ساعت بهم زل میزنن و لحظه هایی که اونو سفت تو آغوش میگیرم و... امان از وقتی که...
-
وااااای خاله شدم.
یکشنبه 5 آذرماه سال 1385 15:37
وای خدای من اصلا باورم نمیشه ولی دیشب به طور خیلی غیر منتظره نی نی مون به دنیا اومد و من خاله شدم..خدای من خیلی دلم واسه خواهر جونم سوخت. تو شهر غربت آدم تنها و بی کس بچش بدنیا بیاد!فکر کن!!!!!!!!حالا خوبه بهروزو داشت.کلی برنامه ها واسش داشتیم ولی این نی نی عجول همه چیزو به هم زد !!دیشب حتی نتونستم یه لحظه آروم بگیرم...
-
خدا روزیت رو جای دیگه حواله کنه!!!!!!!!!!!!!
سهشنبه 30 آبانماه سال 1385 23:45
ای بابااااااااا من نمی دونم چه کرمی تو وجود تو که نمی زاره دست از سر من بیچاره برداری! آخه یکی نیست بگه بچه پرو مگه مرض داری هر دفه زنگ میزنی و آخرش میگی پشیمون شدی که زدی! تو که می دونی من بهتر از این بلد نیستم باهات حرف بزنم..تو که میدونی اگه مجبورنبودم جوابتم نمیدادم!مرسی از اینکه به یادمی ولی میدونی که راحترم که...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 27 آبانماه سال 1385 21:40
خیلی خسته ام خیلی.خیلی............!!!! کاش میشد مثل خرس به خواب زمستونی برم و حداقل چند ماهی رو تو خواب غفلت باشم!!!!!!!!خواب ؟!!!!!!!!این روزا برام واژه غریبی شده!!!!! چقد دلم واسه یه خواب راحت تنگ شده!!!
-
هر روز بدتر از دیروز
شنبه 27 آبانماه سال 1385 21:22
این روزا... هر روز فکر میکنم امروز بدترین روز زندگیمه و این روزای بد بالاخره تموم میشن و همه چی دوباره مثل قبل میشه!!!!!ولی انگار همش دارم خودم گول میزنم و هر روز داره بدتر از دیروز میشه هیچوقت انقدر خودم خراب ندیده بودم دیگه هیچی نمی تونه خوشحالم کنه.هیچ کاری نمیتونم بکنم .حتی کارای روزمرمم با سختی انجام میدم دیگه به...
-
رهاایی از خیال
چهارشنبه 24 آبانماه سال 1385 19:12
سلام من اومدم........ رفته بودم سفر گفتم شاید یه ذره از فکرو خیال بیام بیرون و واسم تنوع بشه!!!!!!!! چه فکر احمقانه ای بود!!!!!......... آدم باید افکارش رو بفرسته سفر نه اینکه خودش بره و اونارم با خودش ببره ..........
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 9 آبانماه سال 1385 21:43
می بینی؟!نه به یه وقتی که انقدر هیچی نیست آدم بهش فکر کنه که به زندگی مورچه ها فکر میکنه، نه به یه وقتم که از در ودیوار میباره..........دوست، آشنا، فامیل، غریبه و.. ..نه به یه وقت که هیچکی نیست که آدم یه کلوم باهاش حرف بزنه یا حتی یه میسکال واسش بندازه نه به یه وقت که میمونی کی روانتخاب کنی وچند تا چند تا پشت خطی...
-
کی میدونه؟!!(مروری بر چندی قبل)
سهشنبه 2 آبانماه سال 1385 20:22
یعنی واقعا عاشقمه؟!!!!!!!!!یا عشق اونقدر پست و بی ارزش شده که هر کسی راحت ازش دم می زنه؟یا وسیله ای شده واسه بازی دادن؟یا............؟خدایا نمی دونم چی راسته؟ کی راست میگه و کی دروغ؟این عاشق تره یا اون؟!کدومشون بدون من میمیرن؟یعنی کسیم بدون من میمیره؟!!!!!!!!!!!!!!! به هر حال خیلی بده که آدم فکر کنه عاشقش از رو زرنگی...
-
خرابیم عالمی داره.....
جمعه 28 مهرماه سال 1385 12:13
خرابم.خراب،خرابتر از همیشه انقدر خراب که میدونم حتی ساعتها گریه هم نمیتونه یه ذره آروومم کنه.خسته ام خسته تر از همیشه دیگه بریدم، دیگه کم آوردم. نمی دونم چم شده! نمیدونم چه چیزی یا چه جایی ارومم میکنه! نمیدونم تنهایی آروومم میکنه یا همهمه؟! انگار هیچکدوم...... شاید وجود کسی که دوسش دارم آروومم کنه، یا احتیاج دارم به...
-
حرفای من و من!!
سهشنبه 25 مهرماه سال 1385 21:17
این روزا خیلی ازم سوال میپرسی،دیگه داری دیوونم میکنی!چی کار کنم؟ اونو یا اینو؟برم یا نرم؟ تو بگو چی کار کنم؟(هر چی تو بگی). اگه این کارو بکنم یعنی پستم؟یا اگه نکنم دیگه عذاب وجدان ندارم؟؟ اگه تو بگی بی خیال شو می شم اگه نه........!!!! به نظرت هنوز دوسش دارم؟ یا اصلا از اولم دوسش نداشتم؟و....دیگه خسته شدم آخه به من...